پس راز جاودانگی در این آشفته بازار چیست؟ تازهترین ساخته جوئل و اتان کوئن، اقتباسی آزاد از پرفروشترین رمان کورماک مک کارتی است که در جولای 2005 با همین نام به چاپ رسید. عنوان آن از اولین سطر یکی از اشعار معروف ویلیام باتلر یاتس به نام «سفری به بیزانتیم» گرفته شده است.
کوئنها جزو شاخصترین فیلمسازان مستقل آمریکا هستند که فیلمنامه این فیلم را با هم نوشته و با نام مستعار رودیک جینیسویرایش کردهاند! آنها در خانوادههای فرهنگی تربیت شدهاند. پدرشان ادوارد استاد اقتصاد دانشگاه مینه سوتا و مادرشان رنا، استاد هنرهای زیبا در دانشگاه سنت کلود بود. قاتلین پیرزن، ای برادر کجایی،فارگو، سنگدلی تحمل ناپذیر و بارتون فینک از مهمترین ساختههای این 2 برادر فیلمساز است.
قصه با چند سکانس تکان دهنده آغاز میشود؛ متهمی که مظنون به ارتکاب جرم است. آنتون چیگرو که نقش او را خاویر باردم بازی میکند با دستهایی در بند، افسر نگهبان را خفه میکند و یکباره ورق برمیگردد. بعد از آن راننده را هم میکشد و با اتومبیل واسلحهاش میگریزد. این آدمکش حرفهای یک بیمار روانی است که به جز خود، حتی با جامعه هم سرجنگ دارد. از طرفی صیادی به نام لولین موس در بیشهای حوالی رودخانه ریوگراند -که برای شکار بزکوهی به آنجا آمده- سرگردان است.
او ناگهان با صحنهای باورنکردنی مواجه میشود. چشمانش را میبندد و باز میکند، آیا درست میبیند؟چند کامیون مشکوک، اجساد زیادی که این طرف و آن طرف افتادهاند، محمولهای بزرگ از موادمخدر و یک کیف دستی... در میان اجسادی که روی زمین افتادهاند یک مکزیکی در حال مرگ است و برای چند قطره آب عاجزانه التماس میکند. موس
بیتوجه به نالههای او یک تصمیم آنی میگیرد، به سمت کیف میدود و با دیدن 2 میلیون دلار آن را برمیدارد و فرار میکند.
عذاب وجدان لحظهای او را آرام نمیگذارد، شب هنگام باز میگردد تا به مردی که در حال مرگ بود آب بدهد، اما مردان مسلح ناشناسی متوجه او میشوند. به هرترتیب از مهلکه این قاچاقچیان میگریزد و در درگیری پرمخاطرهای با چیگرو که شاهد تمامی ماجرا بوده گرفتار میشود. او همسرش کارلاجین (کلی مک دونالد) را به جای امنی میفرستد اما آنقدر کم حرف و سیاستمدار است که نیات و نقشههایش را نه برای همسرش و نه برای تماشاگران فاش نمیکند.
او نمیداند که چیگرو لحظه به لحظه در تعقیب و کمین اوست. شخصیتهای اصلی داستان همه گرفتار بازیهای بخشدار آن ناحیه میشوند، تام بل(تامی لی جونز) که در آستانه بازنشستگی است و اسیر نوستالژی برای روزهای از دست رفته جوانی. او که از این مرافعهها و خشونت بیش از حد قاچاقچیان موادمخدر به تنگ آمده هر 2 مجرم را تعقیب میکند. لولین موس که بارها و بارها هوشمندی و ابتکارش را در طول فیلم اثبات میکند با چیگروی سرسخت از در سازش در میآید.
اما هر دوی آنها تا آخر ماجرا به عقیده راسخ خود پایبند میمانند... هیچ کس در طول فیلم دچار تحولات روحی و اخلاقی نمیشود. کارسون ولز(وودی هارلسون) مرد شجاع و بیباکی است که کارش دستگیری جنایتکاران فراری است و این بار اجیر شده تا این
2 نفر را به دام بیندازد. هیچ چیزو هیچ کس نمیتواند چنین مرد خوش قولی را از اجرای ماموریتش باز دارد. بخشی از فیلم درام است و بخشی اکشن ماجراجویانه و به جای آنکه شرارت و خباثت را مورد بررسی و نکوهش قرار دهد آنها را در قصهای جذاب و مهیج میپروراند.
بیشتر صحنههای این فیلم در لوکیشنهای ایالت نیومکزیکو و شهر لاس و گاس فیلمبرداری شده است. طرح گریم چهره چیگرو از کتابی گرفته شده که تامی لیجونز در سال 1979 آن را منتشر کرد و در آن مشخصات کاراکترهای زنانی را که در مرزهای تگزاس و مکزیک زندگی میکنند را به تصویر کشید. فیلم برای نخستینبار در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن نمایش داده شد و از 21 نوامبر به اکران سینماهای آمریکا درآمد که تا 2دسامبر فروشی معادل 23میلیون و 30هزار دلار داشته است.
این فیلم به لحاظ پایان عجیب و دور از انتظارش بسیار چشمگیر و قابل توجه است؛ چون فرجامی که برای آن در نظر گرفته شده تا حد زیادی به پایان رمان اصلی شباهت دارد و به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. نویسندگان فیلم با اعمال تغییرات جزئی در رمان همان داستان مک کارتی را پرو بال دادند و پایانی را خلق کردند که معمولا در فیلمهای داستانی آمریکایی کمتر به آن برمیخوریم. با این وجود فیلم به همان اندازه که مورد توجه تماشاگران قرار گرفته، منتقدان را هم تحت تاثیر قرار داده است، به طوری که در آمار راتن توماتوز ، 96 درصد از 156 منتقد سایتهای تحلیلی و 91 درصد از 36 نقد متاکریتیک درباره آن نقدهای مثبتی نوشتهاند و حتی بسیاری آن را نامزد حتمی اسکار در رشتههای مختلف دانستهاند.
منتقد هالیوود دات کام نیز آن را یک کلاسیک محض میداند و مینویسد: پیرمردها... یک شاهکار ترسناک، سرگرمکننده و پر از تعلیق است که فقط میتوان از این2برادر انتظارش را داشت. اما جاناتان روزن بام منتقد شیکاگو ریدرنظری تقریبا مخالف دارد، او با تحسین جنبههای زیبا شناختی فیلم، آن را از لحاظ اخلاقی مورد نکوهش قرار میدهد. به نظر او کوئنها وقت و انرژی زیادی روی شرح و بسط صحنههای وحشت داستان گذاشتهاند.
تاد مک کارتی منتقد و رایتی در مقالهای اثر تازه برادران کوئن را نکوهشی انتقادآمیز از یک ژانر قوی سینمایی میداندکه با بهرهگیری از حالات و وضعیتهای پررنگ بیماران مالیخولیایی که از روان تیرگی و دل مردگی رنج میبرند، فلسفه سادگی و بیپیرایگی، زشت خویی و خصلتهای بخش تاریک وجود انسانها، مسابقهای برتر را به راه میاندازد و رمان اصلی را با قریحه فیلمسازی منحصر به فرد کارگردانانش به هماوردطلبی میخواند: رمان عالی و برجسته کورماک مک کارتی گنجینهای غنی برای نویسندگان این کار است که با مانور روی آن فیلمنامه خوبی را ارائه دادهاند تا قابلیتهای والای فیلمسازیشان را به رخ بکشانند.
آنها با قدردانی از مک کارتی اعلام کردند که از بیشتر مضامین آن استفاده کردهاند اما خود را بیچون و چرا اسیر آن نساخته ، بخشهایی را که میشد در قالب ساختار سینمایی آنها را برجستهتر کرد انتخاب کرده و برای ایجازدر سخن داستان و القا و تاثیری که باید به مخاطب داده شود با سلیقه خود در آن دخل و تصرف کردند و در نتیجه یکی از بهترین آثارشان را در طول کار حرفهای در کارنامه ثبت کردهاند؛ کلاسیکی خونین و پر از کشت و کشتار که در نوع خودش بینظیر است و این قابلیت را دارد که در سالهای بعد هم دنبالههای آن نوشته و ساخته شوند.
روند روایی داستان به طرز شوکه کننده و حتی غیر ممکن پیشبینی نشدنی است . آن دسته از بینندگانی که رمان اصلی را نخواندهاند، با دیدن موقعیتهایی که روی پرده آورده شده شدیدا تحت تاثیر قرار میگیرند و گاهی از دیدن صحنههای بعدی وحشت دارند، چون میترسند که آنچه را دیدهاند، باز هم در ادامه تکرار شود. از طرفی کسانی که با داستان آشنایی دارند هم از تماشای چنین رمان هیجان انگیزی که با تغییر مدیوم تا این اندازه هنرمندانه روی پرده آورده شده خرسندند.
کوئنها بدون آنکه بخواهند تظاهرکنند از همان ابتدای فیلم، نوعی دل نگرانی و تشویش ناخودآگاه را به مخاطب القا میکنند. آنها آثار زیادی در ژانر جنایی دارند. «خون ساده» اولین کار آنها در این حوزه بود که از لحاظ لحن جدی سناریو و مضامین آن به این فیلم شباهت زیادی داشت، اگرچه در بعضی موارد هم با ویژگیهای فارگو و عبور آسیابان همخوانی دارد. اما نویسندگان به دلیل اقتضای زمانی یکی از کاراکترهای مهم، تاثیرگذار و محرک در داستان را حذف کردند.
اما همین امر سبب میشود که ژرفاندیشیها و تفکرات فلسفی شاخص بل را از بین ببرند، داستان را جمع وجور کنند و پایانی برای آن ببافند. این 2برادر با استفاده از درون مایههای جدی داستان مک کارتی همچنان از یکپارچگی و بینقصی کاراکترهای آن و انگیزههای حیاتی نویسنده بهره جستند، البته مایههای طنز فیلمنامه را به مراتب بیشتر کردند و برای خنداندن مخاطب عمدتا از رفتارها و ویژگیهای شخصیتی کاراکتر بیعاطفه چیگرو استفاده کردند. باردم قوی و با نفوذ، هیچ جای شکی نمیگذارد، کاراکترش به محض آنکه از شما بپرسد ساعت چند است مهلت نمیدهد و شما را میکشد.
او در حرف زدن نه طفره میرود و نه زیر بار هیچ مزخرفی، با این همه راضی هم نیست که از زیر بار مسئولیتها شانه خالی کند. بار دم و کوئنها با استفاده از همین نکته ظریف، خشکی بیش از حد و کلام عادی از هرگونه شوخ طبعی او را منشا طنز و شوخیهای فیلم قرار دادهاند و بازیگر هم با اجرای تاثیرگذار، این نقش را خیلی بهتر از آنچه آنها در نظر داشتند در آورده است به نظر میرسد که تامیلیجونز اساسا به دنیا آمده تا نقشهای کورماک مک کارتی را بازی کند. او در این فیلم خودش را با عنوان سرآمد همه شخصیتها و تواناترین هنرپیشه ثابت کرده است.
او بخشدار با سابقه و مغروری است که به شدت نگران عواقب اتفاقاتی است که در داستان روی میدهد. برولین بعد از اینکه سالها در برنامههای نه چندان خوب تلویزیونی دیده شد، در این فیلم نقش نیک نولته را دارد؛ فردی معمولی که سعی دارد با زبان بازی و ظاهر فریبندهاش دیگران را وسوسه کند. کلی مک دونالد هنرپیشه اسکاتلندی در نقش همسر روستایی موس است، همچنین هارلسون یا استفن روت کارفرمای برولین که اجیر شده تا در رسیدن به مقاصدش او را یاری کند. کار عالی روی لوکیشنها و کادربندیهای ظریف و دقیق دست به دست هم دادهاند تا فیلم را تماشاییتر سازند. تدوین بینظیر برادران کوئن، صداگذاری عالی و موسیقی بینظیر کارتر برول،«پیرمردها سرزمینیندارند» را چه به لحاظ بصری و چه به لحاظ سمعی لذت بخشتر ساختهاند.
ورایتی- 4 دسامبر 2007